جدول جو
جدول جو

معنی کم خوراک - جستجوی لغت در جدول جو

کم خوراک
آنکه کم خورد کمخور کم خوراک: (جمازه ای راهرو کوه کوهان کمخوار بسیار رو)
تصویری از کم خوراک
تصویر کم خوراک
فرهنگ لغت هوشیار
کم خوراک
بی اشتها، کم اشتها، کم خور
متضاد: پرخوراک
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کم خوار
تصویر کم خوار
آنکه کم غذا بخورد، کم خوراک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غم خورک
تصویر غم خورک
بوتیمار، پرنده ای ماهی خوار با منقار کشیده، گردن دراز، دم کوتاه و پرهای سفید، سبز و آبی که بیشتر در کنار رودخانه ها زیست کرده و ماهی صید می کند، ماهی خوارک، غم خورک، غم خوارک. می گویند با وجود تشنگی شدید آب نمی خورد تا مبادا آب کم شود. از این رو آدم بخیل و ممسک را به او تشبیه می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم خوراک
تصویر هم خوراک
دو یا چند تن که با هم غذا بخورند
فرهنگ فارسی عمید
(غَ خوَ / خُ رَ)
نام جانوری است که او را بوتیمار نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری). نام جانوری است که بر لب حوض وتالاب نشیند و از غم اینکه مبادا آب آن کم شود آب نمیخورد، و او را بوتیمار خوانند. (برهان قاطع). مرغی است از انواع مرغابیها که همواره بر ساحل نشیند و به دریا نظاره کند. گویند هیچگاه قطره ای از آب دریا نیاشامد تا آب دریا تمام نشود. بوتیمار. یمام. مالک الحزین. شفنین. طریقون. غمخوار. رجوع به بوتیمار شود
لغت نامه دهخدا
(هََ خوَ / خُ)
هم خور. هم کاسه. دو تن که با هم خورند. هم خوان. (یادداشتهای مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کم خور
تصویر کم خور
آنکه کم خورد کمخور کم خوراک: (جمازه ای راهرو کوه کوهان کمخوار بسیار رو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم خوار
تصویر کم خوار
آنکه کم خورد کمخور کم خوراک: (جمازه ای راهرو کوه کوهان کمخوار بسیار رو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم خورد
تصویر کم خورد
کمخوار، ممسک: (... و گفت اگر دنیا همه زر کنند و مومن را سر آنجا دهند همه در رضا او صرف کند و اگر یک دینار در دست کم خوردی کنی چاهی بکند و در آنجا کند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم خوری
تصویر کم خوری
کم خوردن کم خوراکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غم خورک
تصویر غم خورک
فژمخورک بوتیمار ماهی خورک وغک (گویش سیستانی) از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم خواری
تصویر کم خواری
کم خوردن کم خوراکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بد خوراک
تصویر بد خوراک
کسی که خوراکهای پست و خشن و نابجا خورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر خوراک
تصویر پر خوراک
پر خور پر خوار مقابل کم خوراک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم خوراک
تصویر هم خوراک
دو یا چند تن که باهم در خوردن طعام شرکت کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم خوراکی
تصویر کم خوراکی
کم خوردن کم خوراکی
فرهنگ لغت هوشیار
((~. خُ رَ))
پرنده ای از راسته بلندپایان که جثه ای بزرگ دارد و دارای نوکی مخروطی شکل و طویل است و گردنی بلند و عاری از پر دارد، پاهایش نیز دراز است، در کنار مرداب ها و رودخانه ها زندگی می کند، حیوانی است گوشه گیر و محتاط
فرهنگ فارسی معین
هم سفره، هم کاسه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بی اشتها، کم خوار، کم خوراک
متضاد: پرخور
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نوعی پرنده ی سفید مهاجر، پرستوی دریایی
فرهنگ گویش مازندرانی